تمام من
وقتی تو نبودی من دست به دامن بی بی رقیه بودم ، میدانستم هرچه باشی دختر یا پسر میپرستمت اگر بیایی، اما از زمانی که دستم به دامن بی بی رقیه بود حدس میزدم که دختر باشی....من تمام آرزویم داشتن زندگی صورتی و سرخ آبی بود....دخترکی که در غربت مادرش تنها همدمش میشود و برایش رفیق و خواهر و مادر خواهد شد...من همیشه پشت ویترین سیسمونی فروشی ها به پیراهن های گل گلی مینگریستم و عاشقشان میشدم من عاشق تل های صورتی و سرخ آبی بودم من عاشق چین دامن های ناز بودم....حاال که حاجتم روا شده و من از دامن بی بی رقیه دست پر برگشتم ،هم مادر شدم و هم دختر دار شدم هر دو حاجتم روا شده پس باید برخیزی به همدردی با رقیه خاتون برویم ....جان مادر ،برادر شیر خواره ی ...
نویسنده :
معصومه
10:51