ستیا هدیه بی بی رقیهستیا هدیه بی بی رقیه، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد

دستگاه

1393/5/19 11:21
نویسنده : معصومه
2,472 بازدید
اشتراک گذاری

دخترک کوچکم از روز 8 تولدش زیر دستگته فتوتراپی بود...دستگاه را همسرم تجاره کرد تا آواره خیابان ها نشویم و در بیمارستان اسیر نباشیم

و من باید چشم های دوردانه ام را می بستم و لخت درون دستگاهش میکردم تا زردی اش کم شود و بهبود پیدا کند من آنقدر هنگام دست و پا زدن هایش گریه میکردم و زار میزدم اشک میریختم که پا به پای من مادرم و مادر همسرم و خواهر همسرم اشک میریختند و زجه میزدند اما من برای دست و پا زدن کودکم گریه نمیکردم من برای دل خودم زار نمیزدم من آن لحظه ها فقط نوایی در درونم میگفت امان از دل رباب......رباب چگونه دردانه اش را به دل خاک سپرد؟؟؟امام حسین چگونه چشم های علی اصغرش را بست؟چگونه سر پا ایستاد؟

خدایا صبر زینب و رباب را به همه مادران عطا کن ...سخت است کودکت 8 روز ببیند و روز 9 بخواهی چشمانش را ببندی و او دست و پا بزند و سرش را بالا بگیرد برای دیدن و تو فقط گریه کنی....

اما دوستان عزیزم دخترکم سه چهار روزی است که از دستگاه خارج شده و به کمک بی بی رقیه زردی اش معجزه وار بهتر شده است...

خاوناده داشتن خوب است ....مادر شوهر خوب ...مادر خوب.....خواهر شوهر خوب...زنداداش خوب....برادر خوب و برادرشوهری که همسرش را آواره خیابان میکند و از شهرستان میآیند امروز را با تو سپری میکنند و فردا در گرما بر میگردنن این خودش منت و محبت است بر سرمن...اما یک فامیل بد هم میتواند آرامشت را بهم بریزد ولی میتوانی به حدیث کسا واگذارش کنی....حتی غریبه آزار دهنده راا.....

دوستتان دارم

پسندها (3)

نظرات (0)