التماس دعا
سلام دوستان گلم من معصومه نیستم فریبا یکی از دوستای معصومه ام امروز صبح شنیدم معصومه باید تا شب سزارین بشه خودش استرس خیلی داشت و ناراحت بود و دلهره مادرانگی اش اجازه نمیداد بیاد پای نت و ازتون درخواست کنه برای سلامتی خودش و نی نی اش دعا کنید الان هفته 37 هستش و میترسه ریه ستیا درست تشکیل نشده باشه و نیاز به دستگاه باشه از من درخواست کرد و بهم اجازه ورود به وب رو داد که بیام و ازتون بخوام برای اون و ستیا عزیزش که 9 ماهه پا به پاش اومده دعا کنید من مثل معصومه قشنگ نمینویسم ولی همتون یا بیشتریاتون مادر شدید و احساسشو الان میفهمید پس ازتون خواهش دارم برای اون و ستیا دعا کنید به هر چیزی که میدونید درسته پناه ببرید و برای زایمان راحتش و ...
نویسنده :
معصومه
10:39
من و عروسک درونم
خیلی وقته نبودم نبودنم رو قبول دارم اما نه اینکه برای دخترم هم ننوشته باشم توی دفترم هر روز رو ثبت میکنم براش تا وقتیکه بشه و بتونم ...چند وقتی بود نت نداشتم و تازه یه یه ماهه شارژ ش کردم و حسابی ذوق داشتم تا به یه سری از باردارها سر بزنم ببینم زایمان کردن بچه هاشونو ببینم و ذوق کنم و امیدوار بشم ولی فعلا خبری نیست دخترک نازم مهربون مامان قربونت ضربه های کف پت برم که تثار معده ام میکنی و حسابی برای من دلبری میکنی و وقتی بابات آواز بخونه یا بلند حرف بزنه یا فوتبال ببینه کلی تکون میخوری و لگد میزینی و بعد کع خسته شدی حسابی سکسکه میکنی....احتمالا آخرین روز هفته 38 زایمانمه روز 20 مرداد چون منم دیگه تحمل ندارم تا 22 صبر کنم االبته اگه همه چیز در...
نویسنده :
معصومه
16:48
نچرخیدنت تو و تیروئید من
سلام نوگل خندان من سلام بانوی مهربانی و آرامش سلام کوچولوی متین و آرام و صبور من دخترک عزیزم نچرخیدن تو در درونم و بالا بودن سرت و پایین بودن پاهایت همچنان از اول بارداری تا امروز و وقضیه ی چند وقت داروی هورمونی خوردن من و تیروئید کم کار من دکترم را برآن داشت تا من را سزارین کند و تو را به دنیا بیاورد تا همهی دارایی من شوی که هنوزم هستی. اما حساب کتاب دکتر که انجام شد گفت 3 شهریور طبیعی میشد ولی حالا که سزارین 22 مرداد انشالله سزارینت میکنم. من در تعجب ماندم و پلک هم نمیزدم چرا که 22 مرداد روز تولد من بود و دکتر بی خبر و بی تفاوت به زبان آورد خدایا دخترکی هم نام مادرش در روز تولد مادرش حتما همدم خوبیست برای ما...
نویسنده :
معصومه
21:58
من و تو وثانیه ها
سلام دختر نازمممممم..... آرام آرام آمدم سمت لپ تاپم همانی که شده بود رفیق دوران نازایی و دیزایی من به اصطلاح برخی دوستان خیلی وقت بود که بعنوان رفیق به اون ننگریسته بودم و فقط شده بود برایم وسیله ای برای اوقات فراغتم اما حالا که شارژ نتم تمام شده بود و کمتر از قبل پیشش میآمدم تازه به یاد آوردم که چه دورانی در غربت داشتم اگر لپ تاپم نبود اگر نت نبود.... خیلی وقت بود که برایت ننوشتم دختر زیباروی من.شب ها بیقرارم و شاید صدبار جابجا میشوم و اکنون که به ماه هشت میرسیم گرسنگی امانم را بریده و من مدام در حال دلضعفه ام و هرچه میخورم انگار چیزی نخورده ام.......نصف شب ها قرارگاه من و یخچال همیشگی شده برای برداشتن یه عدد خرما یا یک عدد مربای انجی...
نویسنده :
معصومه
14:45
خبری نیست
خبری نیست از من برای دوستانم از دخترم برای دوستانم آنها که واقعا نامشان دوست است و بدون اینکه شاید من به سراغشان بروم به سراغ من میآیند.....صبای عزیزم و تمومه دوستانی که من رو یاد کردید مطمئن باشید فراموشتون نکردم و دوستتون دارم دخترم هم شکر خدا خوبه..... فقط دلیل نبودنم کمی دوری از فضایی ست که منو به یاد سادگی هام میندازه و من رو اذیت میکنه و نکته مهمتر اتمام شارژ نتم هست در اسرع وقت که شارژ شد بهتون سر میزنم با افتخار تمام ...... نبودنم به حساب فرارم از سختی و دوستی های الکی نیست بلکه نت ندارم و از جمعه میزبان دو مهمان عزیزم تا جمعه هفته بعد درو مادر عزیزم دعامون کنید دوستتون داریم بوووووووووووووووس
نویسنده :
معصومه
10:49
اولین کتاب های داستان جوجو
تکمیل سیسمونی
به قدرت خدا و کمک بی بی رقیه سیسمونی تقریبا تموم شد جز لوازم بهداشتی که برای اطمینان موکول شد به مرداد ماه انشالله خدا یاری کنه تمومه دوستام تا مرداد 93 خط دوم بیبی چک رو ببینن و به جمع من و مامانای دیگه بپیوندن و تموم نی نی ها سالم بیان بغل ماماناشون به شادی و دلخوشی انشالله &...
نویسنده :
معصومه
21:55
اسم دخترم
دوستان پایینتر از آرشیو مطالب نظر سنجی هست لطفا شرکت کنید
نویسنده :
معصومه
21:54