ستیا هدیه بی بی رقیهستیا هدیه بی بی رقیه، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد

من و تو وثانیه ها

1393/3/18 14:45
نویسنده : معصومه
3,441 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازمممممم.....

آرام آرام آمدم سمت لپ تاپم همانی که شده بود رفیق دوران نازایی و دیزایی من به اصطلاح برخی دوستان خیلی وقت بود که بعنوان رفیق به اون ننگریسته بودم و فقط شده بود برایم وسیله ای برای اوقات فراغتم اما حالا که شارژ نتم تمام شده بود و کمتر از قبل پیشش میآمدم تازه به یاد آوردم که چه دورانی در غربت داشتم اگر لپ تاپم نبود اگر نت نبود....

خیلی وقت بود که برایت ننوشتم دختر زیباروی من.شب ها بیقرارم و شاید صدبار جابجا میشوم و اکنون که به ماه هشت میرسیم گرسنگی امانم را بریده و من مدام در حال دلضعفه ام و هرچه میخورم انگار چیزی نخورده ام.......نصف شب ها قرارگاه من و یخچال همیشگی شده برای برداشتن یه عدد خرما یا یک عدد مربای انجیر و دوباره به خواب رفتن برای چند ساعتی.....وتازه که گرم میشود چشمانم تکان های تو دردانه و لگدهایت که آرامند و بیصدا من را از خوابم دور میکند و اگر هم روزی در همین ساعات تکان نخوری دلشوره امانم را میگیرد که چرا تکان نخورد.

شاید برایت درک من سخت باشد اما انشالله روزی که به روزهایم رسیدی و نوگلی در باغچه دلت پروراندی تازه میفهمیی مادر بودن یعنی چه....

دلم برای داشتنت پر میکشید وقتی نبودی.به یاد دارم روزهایم را که میگفتم خدایا بی بی چکم مثبت بشه دیگه ازت هیچی نمیخوام....بعدها گفتم بخدا بتام مثبت شه دیگه هیچی نمیخوام....بعدها گفتم فقط صدای قلبشو بشنوم و ساک حاملگی رو ببینم دیگه چیزی نمیخوام....بعدها گفتم غربالگری اولم خوب شه دیگه چیزی نمیخوام.....بعدها گفتم غربالگری دومم خوب شه دیگه چیزی نیست که بخوام اصلا و نمخوام ازت خداجون....و به خود آمدم و دیدم عید 93 تمام شده و من در ماه 6 بارداری هستم و غربالگری دومم و سنوها همه نرمالند و من هنوز از خدا میخواهم و میگویم آخریست...و حالا رسیدم به هفته های آخر ماه هفت....و 27 خرداد قدم میگذاریم به ماه هشت انشالله و من میگویم خدایا اگر به سلامت روزهایم بگذرند و سالم و صالح و زیبا و باشد دیگر هیچ نمیخواهم...ولی میدانم که حس مادرانه فراتر از این هاست که اولین بار آغوشت بگیرم و نگویم خدایا آزمایش هایش سالم باشد...خدایا بعد از واکسن تب نکند...خدایا سنجش بینایی و شنواییش سالم باشد....خدایا چهلمش که در شود آرام شود.....خدایا دندان اول...خدایا گام اول...خدایا کلام اول.....خدایا خنده اول....خدایا مسافرت بی خطر اول....خدایا عید اول را با او ببینم...خدایا رمضان اول....خدایا فطر اول...خدایا قربان اول...خدایا مدرسه سال اول...خدایا خدایا خدایا تو ظرفیت من را میدانی و این خواسته ها را برایم اجابت میکنی و من را کم ظرفیت نمیپنداری چون تو من را با خودت نمیسنجی..

دخترکم مادر یعنی تک تک کلمه های من که با عشق روزی کیبورد فشرده میشوند و نگاشته میشوند تا روزی بخوانی و بدانی مادرت عاشقت بوده....پدر یعنی تمام حس عاشقانه که پدرت با سوت زدن هایش با صداکردن هایش و با لمس کردن هایش نثارت میکند.

دخترکم ...جان من....تمامه تاروپودم ... همه ی هستی من...همه ی داراییم

این روزها جز سوزش شدید معده که مرا به گریه وا میدارد و فقط امید رشد کردنت و گیسوانی بلند داشتنت آرامم میکند خبری ندارم برایت

این روزها جز قلنج معده بعد از دو قاشق غذا خبری نیست

این روزها تنگی نفس را برایت خبر دارم بعد از چند قدم راه پیمودن

این روزها روزی چند بار کمدت را وارسی کردن را خبر دارم برایت

این روزها هیچ خبری جز تو ندارم..تکان هایت...عدم تکان خوردن هایت تلخ میکند گاهی...حضورت...بودنت همه ی خبرهای خوب دنیاست.

این روزها جوش های دوران ماه اول بارداری برگشته روی صورتم...طروات زنانگی ام گره خورده با جوش های هورمونی مادرانه و سنگینی و تیرگی رگهایی در سینه که شاید آماده بکار شده اند تا تو گرسنه نمانی.....

این روزها به هیچ چیز فکر نمیکنم جز سلامتت و به موقع آمدنت

این روزها کارم شده شکر و سپاس خدا که این روزها همه آرزوی من بودند و من فراموش کرده ام اما خدا به یاد داشته است

این روزها از کنار یخچال که رد میشوم جمله ای که رویش نصب کرده ام دیوانه ام میکند ه من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد..

فردا قرار است برویم برای چکاپ ...چون این روزها ماهی دوبار چکاپ میشویم من و تو ...وزن و فشار من و صدای قلب تو و ضربان نازنینت

این روزها به دعای معراج گردنم بیشتر وابسته شده ام آخر از روز آزمایش به گردن دارمش و توسل به آن باعث شده استرس کمتری داشته باشم و او حافط من و فرزندم شده و واسطه مان با خدا

این روزها سردرد هم دارم اما عزیزم فدای سرت مهربانمممممممممممممممممممممممممممممم

دخترکم خوب رشد کن و بچسب به درون مادر ، من که نمیدانم چگونه میگذارنی در وجودم زندگی ات را اما توکلم به خداست و تو هم به خودش توکل کن و چنگ بزن به دامان بی بی رقیه....

عزیزکم نامت را هم نام بانو معصومه انتخاب کردم که هم ذائقه اعتقاد به عرفم و هم اعتقاد به شرعم ارضا شود دوست داشتم هم جدید باشد هم از ائمه در آن سهمی باشد و هم کوتاه و مختوم به آ باشد و هم اینکه عاشق نام هایی هستم که با س شروع میشوند اما پر مفهومترین شان همین بود که انتخاب کردم برایت و پدرت هم تایید کرد.انشالله مبارکت باشد و بی بی معصومه همیشه پنهات و راهرو راهش باشی .اینگونه من و تو هم نام میشویم تو به زبان فارسی و من به زبان عربی

دخترکم ستیا ی مادر عاشقانه دوستت دارم و تو را به خدایم میسپارم....

ستیا :::::: بانوی پاکدامن.....بانوی با حیا.....فرشته ی روزی آورنده.....لقب بی بی معصومه (س)....نام خواهر کوروش کبیر.....نام یکی از فرشتگان خداوند که مامور روزی رساندن است......

 

پسندها (17)

نظرات (66)

مامان بردیا شیطون
18 خرداد 93 15:11
زیبا نوشتی مبارک باشه عزیزم..... ایشالا به سلامتی همین روزا بغلش میکنی و طعم قشنگ مادر بودن رو با تمام وجود حس میکنی......
مامان بردیا شیطون
18 خرداد 93 15:11
وفــــــــاداری ... یک کار خود آگاهانه نیست !! اگر کسی را واقعا دوست داشته باشی ... خود به خود به او وفــــــــــادار می مانی ...
فاطمه مامان باران
18 خرداد 93 15:56
سلام عزیزم خیلی زیبا بود امیدوارم به تمام خواسته هات برسی گلم اسم خیلی خوشگل و با مفهومی رو انتخاب کردی برای تو ونی نی نازت از خدا سلامتی میخوام عزیزم
بابا و مامان
18 خرداد 93 16:14
وای معصومه جان چقد زیبا احساسات قشنگت و می نویسی ایشالاه به سلامتی روزهای قشنگ بارداریت و سپری کنی عزیزم
مامان فاطمه
18 خرداد 93 18:31
سلام خانم. ایشالا با دختر نازت روزهای باقیمانده رو به سلامتی طی کنید. من و دخترم هم تو ماه هفت بارداری هستیم. اسم نازنینت خیلی زیباست. ایشالا نامدار بشه و زیر سایه ی پدر و مادر بزرگ بشه و واسه ی خودش خانمی بشه. مادرانه هات خیلی زیباست خانمی.
سارا مامان اهورا
18 خرداد 93 20:05
معصومه جونم ایشالا همه چی به خوبی میگذره و دختر کوچولوی نازتو به سلامتی بغل میکنی
مامان آریانا
19 خرداد 93 7:24
سلام،معصومه جون .ايشالله كه دوران با قيمانده بارداريت رو به خوبي وخوشي سپري كني و ستيا جون .عزيزم. به سلامتي به دنيا بياد.مبارك اسم زيباي دختر ناناز.
ღمــــامــــان یــهــ پســـر✿ــــرک شیــطو نـــღ
19 خرداد 93 11:17
مبارکش باشه گلم اسم قشنگیه به سلامتی
نسترن
19 خرداد 93 13:23
سلام معصومه جاااااانم. خدا رو شکر که با وجود این کنجد عزیزمان ناراحتی های قبل فراموش شد خدا رو شکرررررررررررررر. با خواندن مادرانه های شما تازه میفهمم مادرم چه سر درد ها و معده دردهایی رو بخاطر من تحمل کرده!!!! همه ی شما مادرهای گل فرشته های زمینی هستین انشاا... در کنار معصومه عزیزم همه شما به همراه کنجدتان در سلامتی باشین. عزیزم اسمی که انتخاب کردی خیـــــــــــــــــــــــــــــلی قشنگه همه ی اسمایی که تو نظر سنجی بودن قشنگ بودن و من نمی توانستم انتخاب کنم حالا هم به انتخابت احسنت میگم و و دعا میکنم سالم در اغوشتان ارام بگیرد
مامانی و بابایی دخمل بلا
19 خرداد 93 17:03
سلام مامانی گل و مهربون ستیا جون خوشگلمممممم خوبی معصومه جان ؟ حسابی کم پیدایی مامانیا ؟ اسم کنجدموووووووووووووون مبارکههههههههههههههه , زیبا و با معنیه خداروشکررررررررررر . امیدوارم به سلامتی و دل خوش نینیمون رو در آغوش بگیری عزیزم , مراقب خودت و کنجدمون باشششششششش . میبوسمتون .
مریم مامان سیلوانا
20 خرداد 93 8:48
سلام عزیزم انتخاب نام زیبا هم برای دختر عزیزت مبارک باشد... پایدار باشید و جاودان
بــــــــــــاران
20 خرداد 93 9:47
عززززززززززززززززززززززززیزم مبارکش باشه اسم قشنگش/معصومه جون التماس دعا
فاطمه
20 خرداد 93 11:16
خیلی وقت بود که اینجوری با احساس برامون ننوشته بودی چه خوب که اون روزا برات گذشت دعا کن برای ما هم زود این روزای تلخ انتظار بگذره و روزهای زیبای بارداری برسه
مامان بردیا شیطون
20 خرداد 93 15:56
پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش .
فریبا
20 خرداد 93 16:16
عشقم خواهری خیلایییییییییی خشگل نوشتی مو به تنم سیخ شد دوست دارم اسمش عالیه و با کلاسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مامانی دخمل بلا
20 خرداد 93 17:29
آرزو بکن ........ گوشهای خدا پر از آرزوست , و دستهایش پر از معجزه ......
هستی شاد
21 خرداد 93 11:25
مبارکش باشه عزیزم
مامان راضیه
22 خرداد 93 2:45
ای جانم مبارکش باشه ایشالا عزیزم ایشالا این عاشقانه ها 120 ساله شود التماس دعا
مهسا
22 خرداد 93 6:08
اعلان زمان مشترک دعا و توسل عمومی جهت تعجیل ظهور امام عصر علیه السلام با توجه به روایات نقل شده از اهل بیت علیهم السلام در مورد تأثیر دعای همگانی و نیز بر اساس اهمیت فوق العاده شب نیمه شعبان که هم شب میلاد آن امام رحمت و مهربانی و هم با فضیلت ترین شب سال پس از شب قدر است، حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی فرمودند: سزاوار است عموم مؤمنین و مؤمنات در آن شب عزیز پس از قرائت سوره یس و اهداء آن به آستان مقدس ولیعصر ارواحنا فداه و خواندن زیارت سلام علی آل یس، رأس ساعت 11 شب نیمه شعبان دعای فرج را بخوانند و تعجیل ظهور مولود نیمه شعبان را از خداوند متعال درخواست کنند. همچنین مناسب است تا در تمامی مکان های مقدس و مجالس جشن و سروری که در آن شب تشکیل میگردد این قرائت سوره یس و دعا و توسل همگانی انجام گیرد.
نرگس مامان محمدرادین
22 خرداد 93 13:46
سلام. عیدتان مبارک به به... چه اسم بامسمایی... در پناه آقا امام زمان نامدار باشد انشاالله..
مامانی و بابایی دخمل بلا
22 خرداد 93 18:22
چه انتظار عجيبی ! تو بين منتظران هم , عزيز من چه غريبی ! عجيب تر که چه آسان , نبودنت شده عادت , چه بيخيال نشستيم , نه کوششی , نه تلاشی , نه وفايی , فقط نشسته و گفتيم : خداکند که بيايی ....
مامانی و بابایی دخمل بلا
22 خرداد 93 18:24
عیدت مبارک دوست عزیزم . اللهم عجل لولیک الفرج .
مامی پوریا
22 خرداد 93 18:27
ღ♥ღ ..ღღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ ...ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღღ .......................ღ♥ღ ...........ღ♥ღ...ღ♥ღ ...........ღ♥ღ ...........ღ♥ღ.........ღ♥ღ.....ღ♥ღ ...........ღ..ღ♥ღ.......ღ♥ღ.....ღ♥ღ ...........ღ......ღ♥ღ.....ღ♥ღ.....ღ♥ღ ...........ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ ......ღ♥ღ ...........ღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥........ღ♥ღ ....................................................ღ♥ღ ..........................@@..@@.............ღ♥ღ ..........................@@..@@.............ღ♥ღ ..............................@@................ღ♥ღ ..............................@@...............ღ♥ღ
hadis
23 خرداد 93 16:57
اگر مهدی زهرا باز گردد / جهان آیینه اعجاز گردد سرم را پیش پایش می گذارم / که با خاک رهش دمساز گردد . . . ولادت امام زمان (عج) مبارک باد
صبا
23 خرداد 93 17:10
سلام معصومه جان عیدت مبارک انشاللله نیمه شعبان سال دیگه به نی نی ات تل میزنی و میبریش جشن میبوسمت اول خودتو بد اون فسقل خانمه کوچولوتو
مامانی دخمل بلا
24 خرداد 93 1:40
عید بزرگ نیمه شعبان مبارککککککککککک . از وبلاگ زمینه ساران ظهور نیز دیدن فرمایید . http://www.yamahdiefateme.blogfa.com
مامانی و بابایی دخمل بلا
24 خرداد 93 15:00
سلام دوست عزیز و مهربونم عیدتوووووووون مبارککککککککک . از وبلاگ زمینه سازان ظهور نیز دیدن کنید و کامنتی برای امام زمانمان ثبت کنید . http://www.yamahdiefateme.blogfa.com
گل خوشبو
24 خرداد 93 17:45
سلام عالیه اسمش منم به همین رای دادم... بووووووووووووووس
مامان کلاغی
25 خرداد 93 12:57
توی روزهای مقدس بارداری، وقتی میزبان یک روح و جسم پاک هستی منتظرا رو شامل دعات کن خدا دخترت رو برات نگه داره و ایشالا به سلامتی و شادی فارغ شی
صبا
25 خرداد 93 13:22
سلام پیغام خصوصی رو خوندی؟
مامانی دخمل بلا
25 خرداد 93 14:13
سلام معصومه جون خوب و مهربون کم پیدایی حسابی؟ مارو فراموش کردی ؟ بی وفا شدیا حسابی . خبری از خودت بده , من نگرانت میشم . امیدوارم خوب و خو بشی عزیز دلم .
شيما
25 خرداد 93 18:09
سلام معصومه جان خيلي زيبا نوشتي ... اشك تو چشام جمع شد واقعا اين جمله قشنگه " من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد.." به قول خودت آدمو ديوانه ميكنه! منو توي فكر فرو ميبره كه "آيا من به دستان خدا خيره شدم؟؟؟؟" نميدونم اشكال كار كجاست اما ... من همچنان منتظرم ... بدون اينكه معجزه اي اتفاق بيفته برام!
ارلا جون
26 خرداد 93 18:21
رمزوبده دوست گلم
رزیتا مادر آرمیتا
27 خرداد 93 14:42
معصومه جونم سلام . عزیزم ببخشید که نبودم و نیومدم بهت سر بزنم . درگیر زایمان و اسباب کشی و .... اما بدون که خیلی به فکرت بودم . خدارو شکر که هم خودت و هم دختر نازمون سالم و سلامتید . دوستون دارم . بــــــــــوس
رزیتا مادر آرمیتا
27 خرداد 93 14:45
راستی گلم اسم خیلی خوشگل و جدیدی انتخاب کردی . ایشالا که مبارکش باشه ......آفرین که همه چی رو در نظر گرفتی .
مامانی و بابایی دخمل بلا
27 خرداد 93 23:46
سلام معصومه جون خوب و عزیزم خوبی مامانی مهربون کنجد خاله ؟ چه خبر ؟ دیگه داشتم نگرانت میشدم , ممنون کامنت گذاشتی , فکر میکردم نتت درست شده عزیزم , خوشحالم که خودت و دختر گلت سلامتین . دیگه داریم وارد تابستون میشیماااااااااااااااااااا , چیزی نمونده نینی بیاااااااااااااااادددددددددد .
مامان بردیا
28 خرداد 93 14:17
خانمی بیا تولد بردیا
الناز
29 خرداد 93 21:17
ای جانم."ستیا " رو انتخاب کردی. خدا برا هم نگه تون داره انشاالله. سومین دوست زنجانی من هستی که مرداد فارغ می شی انشاالله.در پناه خدا دوستم.
ღمــــامــــان یــهــ پســـر✿ــــرک شیــطو نـــღ
29 خرداد 93 23:09
وای معصومه جونم بهت تبریک میگم چقدرخوب که تولدتون تو یک روز کاشکی پسمل منم اینجوری بود قربونتشم نگران نباش حتما بهت خبرمیدم بووووووس
صبا
30 خرداد 93 14:58
نوشته ای که گفتم میتونه تو دنیای جملات و حرف های قشنگ- همینیک متن- دنیای آدم رو عوض کنه : نوشته ای از خانم اِرما بومبک اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد ، شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است . به جای آنکه بی صبرانه در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم هر لحظه از این دوران را می بلعیدم چرا که شانس این را داشته ام که بهترین موجود جهان را در وجودم پرورش دهم و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم: بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور ، بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم ، آن را به دقت می دیدم ، به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادم
mom
2 تیر 93 15:07
چقد خوب که تولدتون یکی میشه نی نی من خدا بخواد شهریور میاد
مامان بردیا شیطون
2 تیر 93 15:27
عزیزم به سلامتی... هم تولد خودت هم نی نی قشنگ خاله رو از الان تبریک میگم برای اینکه زایمان راحتی داشته باشی و بعد از زایمان راحت تر و زودتر به زندگی نرمالت برگردی حتما هر روز حداقل نیم ساعت راه برو من دوران بردیا از 5ماهگیش هر روز راه میرفتم خیلی واسم خوب بود واست دعا کردم ایشالا هر چی از امام رضا میخوای بهت بده و با دخمل نازت بری زیارتش
مامانی دخمل بلا
2 تیر 93 21:54
خدای من خداییست که اگر سرش فریاد کشیدم , به جای اینکه با مشت به دهانم بزند , با انگشتان مهربانش نوازشم می کند و می گوید : میدانم جز من کسی نداری !
صبا
3 تیر 93 14:29
سلام معصومه جانم خودت و دختر کوچولو خوبین؟
ریحانه(مامان پارسا)
4 تیر 93 11:39
سلام معصومه جونم قربونت برم الهی خدا رو شکر بالاخره دعات مستجاب شد خیلی خیلی خوشحالم
مامانی دخمل بلا
4 تیر 93 22:44
آرامش چیست ؟ نگاه به گذشته و شکر خدا , نگاه به آینده و اعتماد به خدا , نگاه به اطراف و جستجوی خدا , نگاه به درون و دیدن خدا , لحظه هایت سر شار از بوی خدا....
مامانی و بابایی دخمل بلا
5 تیر 93 20:25
صحبت از گرمای هوا بود که به ماه رمضان رسید ...... * امسال روزه می گیری؟ + اگر خدا بخواهد ... * من هم می گیرم , ولی کدام پزشک این همه سختی را برای بدن تایید می کند؟ + همان که وقتی همه پزشکان جوابت کردند ، برایت معجزه می کند !
بهار د
6 تیر 93 1:09
ایشالله سالم میاد بغلتون گلم الان نوبته تو شده من بگم بیوفا شدی و بعد بارداریت اصلا سر نزدی نمیدونم تو کم لطف شدی یا من حساس ولی هرچی که هس و هرجا که باشی در کنار خنواده خوش و خرم باشی
ღمــــامــــان یــهــ پســـر✿ــــرک شیــطو نـــღ
6 تیر 93 12:35
سلام .: اسمم : رمضان. عمرم : چهارهفته. قلبم: يكي ازبناهاي بهترين دين روي زمين. موجودم : ثواب. وجودم: بركت. ميخوام بگم مرابه دوستيت قبول داري؟ اگرداري پس مرابه بهترين دوستهايت به عنوان هديه ارسال كن .. آمدن ماه مغفرت برشمااااااا پيشاپیش مبارک باد  。*☆∴。 。∴☆*。 。★*゚゚*★∵★*゚゚*★。 ☆゚   ゚☆゚   ゚☆ ゚☆。      。☆゚  *★。     。★*   ∵☆。  。☆∵     ゚*★。。★*゚ *☆ .-..-. `·.·´ ●/ /▌ / \
hadis
6 تیر 93 18:18
چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي... چه بغض ها که در گلو رسوب شد نيامدي تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام... دوباره صبح، ظهر، غروب شد نيامدي اللهم عجل لوليک الفرج. -------------------------------------------------------- به عاصيان وعده ي رحمت رسيد ماهي سرشار از برکت و رحمت و عبادت هاي پذيرفته شده برايتان آرزومندم
مامانی و بابایی دخمل بلا
7 تیر 93 15:56
سلام معصومه جون گل و نازنینم , مامانی مهربون ستیا جونم خوبی گلم ؟ ستیا کوچولوم خوبه ؟ خوب تکون میخوره ؟ بابا دلمون براتون تنگ شد , بی وفاااااااااااااااااااا ؟ یادته گفتی انشاالله فاطمه بیاد و نزاره بیای نت و بخندیم بهت , منم گفتم انشاالله خدا بهت نینی بده و اونم دوقلو و نتونی بیای و ما بهت بخندیییییییییم , فکر کنم دعای هر دومون مستجاب شددددددددد مراقب خودت باش و از خودت و دخملی بهم خبرررررررررررررر بده دخترررررررررررررر. میبوسمتتتتتتتتتتت.
مامانی دخمل بلا
7 تیر 93 23:20
سلام دوست خوب و مهربونم ماهی سرشار از برکت و رحمت , و عبادت های پذیرفته شده برایتان آرزومندم ...
صبا
13 تیر 93 18:16
سلام طاعات خودت و فسقلی خانم مبارک
مامانی دخمل بلا
14 تیر 93 23:32
خدای ما آنقدر خوب است , که با هر مقدار بار سنگین گناه ، اگر پشیمان شویم و توبه کنیم باز هم مهربانانه ما را می بخشد , و آنقدر بخشنده است که باز فرصت جبران را در اختیارمان می گذارد , آری خدای خوبی داریم....... خدایی که مشتاقانه ما را می نگرد. با چنین خدای بخشنده و مهربانی ؛ ناامیدی از درگاهش معنایی ندارد.
مامان بردیا شیطون
16 تیر 93 16:05
کوچه ای را بود نامش معرفت ... مردمانش با مرام از هر جهت ... سیل آمد کوچه را ویرانه کرد ... مردمش را با جهان بیگانه کرد ... هرچه در آن کوی بود از معرفت ... شست و با خود برد سیل بی صفت ... از تمام کوچه تنها یک نفر ... خانه اش ماند و خودش جست از خطر ... رسم و راه نیک هرجا بود و هست ... از نهاد مردم آن کوچه است ... چونکه در اندیشه ام اینگونه ای ... حتم دارم از بچه های آن کوچه ای ..
کیمیا
16 تیر 93 16:07
سلام معصومه جون دوست گلم. چقدروبلاگت رمز داره وهیچ کدومشوبرای من نفرستادی!انشاالله بچتو سالم به دنیا بیاری ،نوشته بودی برای دخترت اسم پیشنهاد کنیم پیشنهاد من رقیه ست معصومه جون من یه جورایی مدیون توام اومدی وگفتی هرروز زیارت عاشورا بخونم. منم حاجت رواشدم. خداروشکر البته خیلیلی وقته ازبچم. خبرندارم آخرین خبرم این بودکه هنوز ضربان قلب نداشت نت. توی این ماه رمضون برای من وهمه حاجت مندا دعا کن باز م متشکرم
مامانی و بابایی دخمل بلا
18 تیر 93 23:29
جز دعا کار دگر نیست مرا , شب روزت همه شاد , دلت از غم آزاد , همه ایام به کام , و تو پیوسته سرافراز و ز هر غصه برون , همچو گنجشک به هر بام و درخت , بنشینی خندان .... وسبکبال تر از برگ درخت , در هوا رقص کنان , مشق پرواز کنی سوی سپیدار بلند , و ز تو نغمه مستی آید ... لحظه هایت چون قند , روزگارت لبخند , هفته هایت پر مهر , هر کجایی که قدم بگذاری , همه از کینه تهی , همه از قهر و عداوت خالی , همه جا ، نام تو از مهر ، به لب ها جاری ... و تو با یاد خداوند بزرگ , به سلامت ببری راه به پیش .....
مامان ستیا
20 تیر 93 15:56
وای مامانی مبارک باشه. شرمنده نظرتو ندیده بودم تو وبلاگم و سوالی که پرسیده بودیو. الان اومدم جوابتو بدم که من خیلی ازین اسم راضی ام حتی بعد از تولد دخترم بیشتر بهش علاقه پیدا کردم. هرچند که اولی که به خانواده و بقیه می گی کمی براشون نا آشناس ولی همه زود یاد می گیرن و کم کم اسمش جا می افته. چون آسون و رساست و خوش معنی. به سلامنی ایشالا بغلش کنی. از تک تک ثانیه های بارداریت استفاده کن که تکرار نشدنیه و بعدن حتمن دلت تنگ خواهد شد واسه این روزا
مامانی و بابایی دخمل بلا
21 تیر 93 13:22
مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید : کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری ؟ همسر او گفت : همه آنها را بزرگشان و کوچکشان ، دختر و پسر همه یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم , شوهر گفت : چگونه دل تو برای آنها همه جا دارد ؟ همسر جواب داد : این خلقت خداست که مادر , دلش برای همه فرزندان خود وسعت دارد , مرد لبخندی زد و گفت : اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد ! خدایش بیامرزد , روش والایی در قانع کردن داشت ، لاکن موقعیتش در آشپزخانه غلط بود .... مراسم آن تازه در گذشته صبح و بعد از ظهر فردا برگذار می شود !
نسترن
22 تیر 93 1:39
سلام معصومه جااااااااااان. خبری از خودتون و ستیای عزیزمان بدهدوخیلی وقته نیستید ومن نگران شدم. انشاا... به حق این روزا و شبا خداوند نگهدار هر سه تای شما باشه.چشم انتظار خبرم.
مامانی و بابایی دخمل بلا
25 تیر 93 13:25
من از عمق وجود خود ، خدایم را صدا کردم , نمیدانم چه میخواهی ، ولی امروز برای تو ، برای رفع غم هایت , برای قلب زیبایت ، برای آرزوهایت ، به درگاهش دعا کردم و میدانم خدا از آرزوهایت خبر دارد ، یقین دارم دعاهایم اثر دارد . . . -------------------------------------------------------------------------- دستهای من دخیل دل پاکت ... مرا در این شبهای عزیز , نه به بهای لیاقت ، بلکه به رسم رفاقت , اول حلال و بعد هم دعا کن , وخدا کند که بدانی چقدر محتاج است ، نگاه خسته ی من بر دعای دستانت , التماس دعا عزیز دلم ...
مامان منتظر
25 تیر 93 17:37
معصومه جان پس کجاییی؟چرا خبری ازت نیست.خودت و دخملیت خوبید؟
شیداویاشا
25 تیر 93 19:40
سلام دوست جونم من مامان پانته ا هستم http://pani88.niniweblog.com/ این هم ادرس سایت هنریم هست خوشحال میشم بهم سربزنی و منو لینک کنی http://www.tar-o-pod.com/ http://www.karedast.ir/
مامانی و بابایی دخمل بلا
2 مرداد 93 11:48
سلام معصومه جون عزیزم گلم من نگرانت هستم . نگران خودت و دختر کوچولوت . لااقل یه خبری از خودت به دوستای وبلاگی بده عزیز دلم تا نگرانتون نباشیم . تا جایی که میدونم دیگه چیزی به زایمانت نموننده . 20 روز دیگه به دنیا میاد دخترت . انشاالله زایمان خوبی داشته باشی عزیزم و دخترت سالم و سلامت بیاد توی آغوشت. به امید دیدار .
بابا و مامان
2 مرداد 93 12:05
معصومه جان کجایی
مامان سیدامیرعباس
3 مرداد 93 15:23
سلام،انشالله دیگه تواین ماه گل دخملیتو بغل میکنی خانم جان چرا نیستی هرچی اومدیم سر زدیم دیدیم مطللب. جدید نزاشتی کجایی حسابی با دخملیت تنهایی حال میکنی ها تروخدا دنیا اومد خبربدی ازاین کم پیدایی دربیا دیگه