من و عروسک درونم
خیلی وقته نبودم نبودنم رو قبول دارم اما نه اینکه برای دخترم هم ننوشته باشم توی دفترم هر روز رو ثبت میکنم براش تا وقتیکه بشه و بتونم ...چند وقتی بود نت نداشتم و تازه یه یه ماهه شارژ ش کردم و حسابی ذوق داشتم تا به یه سری از باردارها سر بزنم ببینم زایمان کردن بچه هاشونو ببینم و ذوق کنم و امیدوار بشم ولی فعلا خبری نیست دخترک نازم مهربون مامان قربونت ضربه های کف پت برم که تثار معده ام میکنی و حسابی برای من دلبری میکنی و وقتی بابات آواز بخونه یا بلند حرف بزنه یا فوتبال ببینه کلی تکون میخوری و لگد میزینی و بعد کع خسته شدی حسابی سکسکه میکنی....احتمالا آخرین روز هفته 38 زایمانمه روز 20 مرداد چون منم دیگه تحمل ندارم تا 22 صبر کنم االبته اگه همه چیز درباره قند و تیروئیدم نرمال باشه و دکتر غددم تایید کنه اگر نه آخر ههفته 37 سزارین مکیشمیشم که احتمالا 14 یا 15 نمیشه در هر حال من از امروز تا 20 مرداد منتظر اومدنتم و آمپولای ریه ات رو هم زدم و حسابی هم شکر تپل مپل شدی بزنم به تخته.وزن من حدودا 10 کیلو اضافه شده و از 72 به 82 رسیده دوشنبه ویزیت دو هفته ای دارم و شنبه ویزیت دکتر غدد که ببینم چی میشه اگه نامه بده برای دکتر زنانم احتمالا هفته بعد سزارین میشم اگر نه هفته بعدش.خلاصه تقریبا نهایتا 16 روز به زایمانم مونده
برام دعا کنید دوستای گلی که بی منت میایید و میرید و توقعی ندارید بخدا به فکر همتون هستم فقط د
یگه نمیتونم بشینم پای نت و مدام اذیت میشم و همش در حال خوابم ساعت دو به زور بیدار میشم چون تا سحر خوابم نمیبره و بعدش هم تا 5 بیداری برای درست کردن سحری و خوردن و شستن و نماز حتی به ختم قرآنم هم امسال نرسیدم چون نمیتونم بخونم خسته میشم با اینکه بیکارم و تو خونم
دخترک نازم تحمل کن میدونم جات تنگه و دلت آغوش منو میخواد تا به پات محبتای دنیا رو بریزم نه شکمی که توش فقط آبه اما باید صبر کنی تا خانومتر بشی که یهو احتیاج به دستگاه و زبونم لال درمان و دارو نداشته باشی منم بیصبرانه منتظرم تا بیام عکسای نازتو برات و برای دوستام بذارم فدای مح-بتاتتون دوستتون دارم