تولدم با دخترم
یادمه سال پیش کفری بودم و ناراحت که یه شمع به شمع های تولدم اضافه شده و یه سال بزرگتر شدم و هنوز مادر نشدم و تنهامممم...حالا امسال بیشر از اینکه خوشحال باشم که دخترم کنارمه و من یه سال بزرگتر شدم خجالت زده از روی خدام که چه چیزایی میگفتم و چقدر صبر نداشتم و حوصله نمیکردم...خب خوده خدا میدونست کی بهم بچه بده و با چه شرایطی بده در حالیکه من .....
فدای چشمای نازت بشم که خیلی چشم انتظارشون بودم
حالا بماند با اینکه مشکل نازایی نداشتم و هر چی بود سر این تیروئید نکبت بود اما الان خوشحالم که یه شوهر عاشق دارم شوهری که برام از جون دل خرج کرد برای من برای دخترم برای همه چی بهترین و بزرگترین قربونی در وسعش رو خرید برای دخترم کادو داد و براش از جون مایه گذاشت الانم وقتی میاد بالا سرش میگه بخواب دخترم بخواب عروسکم بابا اینجاست نترس من پشتتم دلم میلرزه از عشق که چقدر دوسش داره وقتی میرفتیم قلهک که ببریمش دکتر اطفال وقتی گفت بهترین دکتر باید بریم بهترین آزمایشگاه باید بریم مگه دخترم رگ داره از ش خون بگیرن پایین شهر نمیتونن وقتی گفت بده بغلم میخوام بغل خودم باشه با آرامش بخوابه تا هر کی از جلو اومد ببینه دخترمو باباش بغلش کرده و کسی جرات نکنه بهش بگه بالا چشت ابرو و پشتش به من گرم باشه ..وقتی این ها رو میشنوم از عشق و محبتش ترشح شیرم بیشتر میشه و با عشق میتونم به دخترم برسم..خدا رو شاکرم که از روز اول زایمانم شوهرم دخترمو با محبت پذیرفت و این عشقو به من و دخترم هدیه داد....هیچ چیز برام قشنگتر از حضور این گونه همسرم کنار من و دخترم نیست
دیشب تولدم بود و من با دخترم وارد 27 سالگیم شدم و حالا فقط تمومه زندگیم آرامشه دخترمه دیگه برای خودم هیچی نمیخوام نه طلا نه خونه نه ماشین آنچنانی نه هیچی من الان بهترین لباس ها و طلاها و سلامتی ها و امکانات رو برای دخترم میخوام و دوست دارم کم نداشته باشه و گاهی دستاشو بالا میبرم برای خیلی دعا میکنم بخاطر دل پاکش که تازه متولد شده و پاکه مطمئنم دعاهاش قبول میشه
امروز برای اولین بار نوک ناخن هاشو گرفتم اما خیلی ریز بود برای یادگاری نمیشد بردارم انشالله دفعه بعد
برای اولین بار بعد از 20 روز تلاش تونستم پستونک ارتودنسی بهش بدم و اونم گرفت بعد از کلی تلاش.. دیروز باباش براش یه پشه بند و یه دست لباس ناس گرفت دستش درد نکنه
عکس کادوهاشو هم براتون حتما میذارم
ممنونم از نظراتنون نسبت به دخترکم
بیشتر عکسا توی گوشی شوهرمه انشالله بیاد خونه در اسرع وقت میریزم توی وبلاگگگگگگ
دوستتون دارم