ستیا هدیه بی بی رقیهستیا هدیه بی بی رقیه، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد

عشق

السلام علیک یا فاطمه معصومه میلادت مبارک   سلام بانو سلام خانوم  سلام سرور منم معصومه هم نامت هم دینت هم کیشت هموطن خانوم نگی غریبی خانوم نگی تنهایی خانوم بی کس نیستی بخدا ما هم کنیزاتیم و شوهرا و پسرامون نوکراتن  خانوم گدایی به من میاد نه؟اونم گدایی در خونه شما؟خانوم به خانومیت قسم بذار منم قاطی خانوما شم  خانوم من برای اولین باره که اسم خودمو اول آوردم شرمنده خانوم تو حرمتت پیش برادرت امام رضا که قربونش برم زیاده خانومم سرورم شما عمه امام جوادی همون که از بابش هرکی وارد بشه دیگه نیازی نیست امام رضا رو قسم بده بانو جان شما به یهودی حاجت میدید به کلیمی و مسیحی و ارمنی و حتی یه کافری با عشق شما دلش میرزه و ...
27 شهريور 1392

سجاده عشق

نماز مغرب رو خوندم و بینش با نماز عشا یادم افتاد که چه حالی داره با این سجاده نماز خوندن و عاشقی خدارو کردن اونم سجاده ای که تشکیل شده از چادر عروسیم سجاده هدیه باباجون از حج تمتع و عطر و کلاه حج بابا جونم روسری هدیه مادربزرگم از کربلا و تسبیح مادربزرگم خدایا اینهمه سعادت توی یه ذره سجاده و من بیخبر از این سعادت از این همای رحمت ممنونم خدایا انقدر بهم بچه ندادی تا به تو رسیدم هنوزم نرسیدما ولی میرسم قول میدم حالا اگه فرشتمو بدی دیگه با داشتنش به تو برسم این دعای زیارت عاشورا که کنارشه همه این ها یعنی آرامش من خدارو دارم پس هیچ شیطان و شری به من نزدیک نمیشه و اگرم بشه سرنگون میشه خیلی زوده زود خدایا ممنونم از اینکه خودت رو ب...
22 شهريور 1392

بدون شرح 1

خدایا من دیگر خسته تر از همیشه ام ....بسه خدا جون قربونت برم این همه حرف شنیدم میخواستی ضایم کنی و طاقتم رو بسنجی خدایا طاقت ندارم اشک ندارم توان ندارم هزینه ایی هم برای درمان ندارم خدا چقدر آزمایش تیروئید و سونوگرافی و غیره خدا این حس رو توی این عکس ببین خدایا تشنه این احساسم مهربون همه میگن بسه دیگه پنج سال شد بیار دیگه فک میکنن نمیخوام خیلی ها میگن نمیشه آخی....................خدایا من بنده ام نه خدا که داری منو با خدایی خودت آزمایش میکنی خدایا من اگه ازت میخوام چون داری خدایا من زیثاد خواستم یا خیلی کمتر از مادر شدنم خدایا اگه قرار بود بسوزم و پدر و مادرمم با من بسوزن چرا منو آفریدی خداجونم من با شوهرم خوشبختم اما این نازایی داره منو ...
22 شهريور 1392

اسباب کشی

 پاطی بود کلی اسباب با کمک برادرشوهرم اینا جابجا شد و آوردیم به سمت خونه جدید    زمان داشت به سرعت میگذشت و من هیچ کاری نکرده بودم و وسایلم اکثرش کارتون نشده بودن و خیلی عجله ای و به سرعت شب ٢١ خرداد اومدیم خونه جدید رو شستیم و پاک کردیم البته یه خانم خیر ندیده ای زندگی میکرده که حسابی به اوضاع خونه ر......ه بود والله افتضاح بود همه چی قاطی  از وصل کردن آنتن و ست تاپ باکس و تلویزیون و  و غیره و کلی کار دیگه باید انجام میدادم  شستن پرده ها  توی اون خونه و آوردنشون به اینجا و خلاصه کلام اینکه حدود دو روز طول کشید تا من بتونم جابجا کنم مختصر و روز ٢٣ خرداد لک بینی شروع شد که تبدیل به پ...
22 شهريور 1392