اسباب کشی
پاطی بود کلی اسباب با کمک برادرشوهرم اینا جابجا شد و آوردیم به سمت خونه جدید زمان داشت به سرعت میگذشت و من هیچ کاری نکرده بودم و وسایلم اکثرش کارتون نشده بودن و خیلی عجله ای و به سرعت شب ٢١ خرداد اومدیم خونه جدید رو شستیم و پاک کردیم البته یه خانم خیر ندیده ای زندگی میکرده که حسابی به اوضاع خونه ر......ه بود والله افتضاح بود همهچی قاطی از وصل کردن آنتن و ست تاپ باکس و تلویزیون و
و غیره و کلی کار دیگه باید انجام میدادم شستن پرده ها توی اون خونه و آوردنشون به اینجا و خلاصه کلام اینکه حدود دو روز طول کشید تا من بتونم جابجا کنم مختصر و روز ٢٣ خرداد لک بینی شروع شد که تبدیل به پ شد و خلاصه چشمتون روز بد نبینه ٢٤ خرداد هم باید میرفتم انتخابات و با اون حال و اوضاع که یه هفته بود داشتم جمع میکردم چند روزم باز کردن و چیدن وسایلا و حالا خونریزی و سرپا موندن توی انتخابات و شب بیداری توی حوزه و فردا شب برگشتن به خونه کلا امون من رو برید بعد از برگشتن هم جارو کشیدن
و پاک کردن شیشه ها و وسایلا و اتو کردن کلی لباس که کرده بودم توی چمدون
خلاصه بعد از تموم شدن کارا رفتم بیرون یه دست جیگر گرفتم گوسفندی دلتون نخواد جاتون سبز و حسابی خوردم تا جبران شه آخه من کم خونی هم دارم و به خاطر همین نباید زیادی خون بدنم کم شه و خسته شم و خلاصه اینکه جابجا شدیم به سلامت و صحت