ستیا هدیه بی بی رقیهستیا هدیه بی بی رقیه، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

من به دستان خدا خیره شدم معجزه کرد

صحبتم با تو

1392/11/17 20:03
نویسنده : معصومه
2,942 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نمیدانم صدایم را میشنوی یا نه

سلام نمیدانم صدایم را میشنوی یا نه هر چه که باشد حتی اگر نشونی میدانم از وجودم وجود میگیری خدا تو را از نور ذاتش برایم فرستاد تا بیایی و روشنایی زندگی ام باشی....خوبی جان مادر؟هر روز تقویم بدست دارم و مینویسم و میکشم و خط میزنم و دوباره از نووو.این کار این روزهایم است.میدانی مادر شدن تمام وقتم را گرفته حتی اگر موجودی که مادرش هستم یک لخته خون یا یک نطفه باشد از جانم و در جانم.چه روزهایی سپری کردم با شمردن لحظه ها برای رفتن به دکتر...درمان...لحظه شماری برای آزمایش خون...کجا بودم؟نمیدانم...از که میخواستم از دکتر؟دکتری که وسیله است باور دارم اما همه چیز دست خودش است بخواهد میدهد نخواهد نمیدهد...نه که حالا داده راحت میگویم نه بخدا به این باور رسیدم و از دی ماه سال پیش دکتر نرفتم برای درمان نازایی...نه یک ماه نه دو ماه دوازده ماه طول کشید تا معجزه را دیدم نمیشود هم طناب های اطرافت را نبری و هم به خدا ایمان داشته باشی هم و هم و هم و هم ....سپاسگذارم خدای مهربان خواستی و دادی اما چرا؟به لیاقت من دادی؟یا به لیاقت همسرم؟نه میدانم آنقدر لایق نشده ایم که فرشته ای از نورت را بپروانیم نوری از خدا که بیاید و از درونم با خونم آغشته شود و رشد کند...خدایا چقدر لحظه هایم سخت بود وقتی فکر میکردم خدایا آیا میشود روزی روی تخت مطب پزشکی دراز بکشم و وقتی دستگاه سونو روی عضلات شکمم بالا و پایین میشود دکتر بگوید بله بارداری شما...توهم بود خیال ،رویا نمیدانم چه بود.،هرچه بود برای من تلخ بود و شیرین .چون نه دست یافته بودم نه امید داشتم نه دارو و درمان جواب داده بود...من دیگر به فکر روزهایی بودم که همسرم را راضی کنم برای آوردن فرشته ای برای پرورش از پرورشگاه.خدا را میدیدم اما میگفتم شاید خدا دارد با این گزینه امتحانم میکند..من آماده بودم.همسرم ماه پیش هزینه کودکی را تقبل کرد برای ماهیانه مبلغی بپردازد نمیدانم نیتش چه بود مانده ام سر چند راهی که دعاهای شما جواب داده دستم به دامان رقیه خاتون رسیده ویا صدای مردم در هیئت محبان به گوش آسمان رسیده...نمیدانم ولی هرچه هست میدانم این ثمره انتظار فقط ثمره انتظار من نیست بلکه ثمره نذر است و دامان بی بی و دعای علقمه و زیارت عاشووووورا....من هم در توهم.جان مادر خوش آمدی درگیرت بودم که دیرآمدم برای نوشتن میدانم دکتر ها را نمیشناسی هنوز ولی آمدی با اولین واکسن میشناسی عزیزمگریهفدای گریه هایت معصومیتت که از دنیا هیچ نمیدانی و من تورا به این دنیا دعوت کرده ام.اما خوانده آمدی در عین حال ناخوانده.درست ماهیکه به هیچ نیندیشیده بودم.نه استراحت نه دارو نه کارهای مرتب برای آمدنت تو آمدی و نشان دادی ملاقات دو موجود زنده و بسیار کوچک از نظر من پنهان است نه از نظر بارالهی.شکر برای امدنت برای غافلگیرانه آمدنت برای بودنت برای لحظه هایم که با تو سپری میشوند برای تمام لحظه هایی که با تو ویار دارم.با تو تهوع دارم باتو درد دارم درد زیر دل درد کمر برای خانه آشفته ام که نمیتوانم جمع و جورش کنم برای لحظه های زیادی که زیر پتو میگذرانم در حال درد یا تهوع شکر شکر شکر.من به سختی یافتمت به آسانی با دست خودم از بین نخواهم بردت تو را به قرآن میسپارم و بعد از هر بار خواندن قران ،قران را به روی شکمم میگذارم و خدا را قسم میدهم به لحظه ای که در آن هستم تورا برایم حفظ کند و تورا از من نگیرد آمین.خدایا من لایق نیستم با من به قدر حرمت و لیاقت خودتت برخورد کن خدایا من اگر توان داشتم بیافرینم برای خودم موجودی در این چهار سال و اندی حتما اینکار را کرده بودم ولی خدای عزیزتر از جانم نتوانستم و تو میتوانستی ممنونم که دادی ممنون که دیر دادی ممنون که به وقتش دادی و من نمیدانستم خدایا سپاس دوستت دارم.

خدایا دیگر یواش یواش زیر نافم دقیقا جایی که سزارین میکندد سفت شده چند روزیست دستم را گاهی به نرمی میکشم و از سفت شدن زیر دلم خوشحال میشوم مدیون باشم به جوانی ام به بودنم و به بودن کوچولوی نازم در نزد خدا اگر در تمام این لحظه ها برای دوستان منتظرم دعا نکنم همیشه به یادشان هستم من هم شنیده ام دعای زن باردار گیراست خدا کند که بگیرد در حق دوستانم دعاهای من آمین

برایم و برایش و برایمان دعا کنید برای سپری شدن زود سپری شدن و خوب سپری شدن روزهایمان باهم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (43)

نسترن
30 دی 92 22:02
الهییییییییییییییییی چه لحظه های خوبی..... خدای رقیه (س) پشتیبان شما و کنجدتان باشد. برای من هم دعا کنین... خیلی روسیاه ام... صدای من شاید نرسد شما برایم دعا کنین. دوستتان دارم
مامان یگانه و ریحانه
30 دی 92 22:46
سلام معصومه جان من همیشه خواننده وبلاگت بودم و همیشه منتظر این خبر خوشحال کننده که خدا رو شکر بالاخره این خبر رو شنیدم و کلی خوشحال شدم مبارک باشه عزیزم خدا برات نگهش داره خوشحال میشم به ما هم سر بزنید
مامان حنانه زهرا
30 دی 92 23:14
خداروشکر.التماس دعا
سولماز
1 بهمن 92 1:28
الهی من فدات بشم توی این روزای قشنگت و با اون دل پاکت برای من دعا کن گلم
مامان آريانا
1 بهمن 92 7:31
خداراشكر.قدر دوران سخت اما شيرين بارداريت رابدان.براي ماهم دعا كن.
بهار د
1 بهمن 92 11:09
الهی سالم بیاد بغلتون معصومه جونم
ندا
1 بهمن 92 11:30
خدارو شکرررررررررررررررر. جانت را خدا برایت حفظ کند آدرس جدید وبلاگ کیان shahzadekian.loxblog.com
مائده
1 بهمن 92 12:06
ای جانم معصومه جون الهی فداتشم ایشالله این نه ماه و به خوبی سپری میکنی و بی بی رقیه خودش مراقب شما و نی نی تون هست
6QloGBYUZ-Yl6nFHKgj7g211ZvjUtrwEBeCpzUKKPIZB580vgqkHTEVEuh633xT7VP_YyeVkwhvFSNP5hU-e6w..
1 بهمن 92 12:14
سلام معصومه جان خوشحالم که خودت و نی نی خوبید کی باید بری سونوگرافی تا از وضعیتش مطلع بشیم آخه ما هم تو داشتن اون فرشته کوچولو سهیمیم دلم میخواد ازش بدونم
معصومه
پاسخ
اگه ممکنه خودت رو معرفی کن وگرنه وبلاگم نیا با احترام چون حرصم میدی بعد از این نظراتت رو تایید نمیکن تو کی هستی توی داشتن فرشته من سهیمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟فامیلی؟دوستی؟قطعا مزاحمی
سحر
1 بهمن 92 12:24
ای جونم عزیزم ایشالا سالم و سلامت در آغوشت بگیری واقعا از صمیم قلبم برات خوشحالم معصومه جونم
فریبا
1 بهمن 92 12:29
دلم برای نوشته هات تنگ بود الهیییییییی که تا 9 ماه بچسبه سفت بهت............منو یادت نره دوستم دعا کنی........دوست دارم...مواظب خودت باش دلواپس خونه به ریخته هم نباش همش میگذره مهم نی نی توی دلته
صبا
1 بهمن 92 13:27
سلام اعتقاد دارم فوق العاده مینویسی و فقط یه وبلاگیست ساده نیستی و اعتقاد دارم سخنی که از دل بر آید همین میشود که میبنییم نوشتارت گونه ای از مناجات است جر تبریک و جز آفرین و جز در پناهش باشی و باشد و باشید چیزی ندارم بگویم
راضیه
1 بهمن 92 20:08
ای جووووونم عزیزمی ایشالا 9 ماه به سلامتی و شیرینی تجربه کنیبراتون بهترینهارو آرزو میکنم،ممنون میشم تو این لحظه های شیرین منو همه چشم انتظارهارو یاد کنی
مامان یاسمن و محمد پارسا
1 بهمن 92 22:41
معصومه جانم ایشالاه سالم و سلامت نی نی جون میاد بغلت عزیزم
الهام مامان امیرعلی جون
2 بهمن 92 12:29
سلام معصومه جان . مبارکت باشه. مراقبه خودت باش .فدایه خوتو ونینی تو راهت. قدره این لحظات شیرین بارداری رو بدون و هر روز با کوچولوت حرف بزن و براش سوره محمد و یوسف رو بخون.
الهام مامان امیرعلی جون
2 بهمن 92 12:31
راستی گلم امیر علی ام تو سایتhttp://dokhmalysheklak.niniweblog.com/منتظره رای شماست با کد 7..باتبادل لینک موافقید؟
معصومه
2 بهمن 92 13:06
ایشالله همیشه دلت شاد باشه و خدا نی نی نازت رو حفظ کنه برات
صبا
2 بهمن 92 15:47
سلام به سختی لای نظرات نظرم رو پیدا کردم و پاسخ رو چقدر خوشحالم که لابلا همه شون من پاسخ دارم قلب فندق سر جاشه جاش تنگه سیستم ها سونوشون عقب مونده است نمیتونه ببینه 5 بهمن خدا خدا کنان دلم باهاته فقط سریع خوشحالی رو اعلام کن در پناه حق
معصومه
پاسخ
تو عزیز دلمی تو بهترینی تو بی منت و چشمداشت میای بهم سر میزنی حتی اگه من ازت آدرس نداشته باشم که بیام که ندارم تو میای دوستت دارم حتما خبر میدم 5 بهمن با خبر خوش میام هدیه بی بی رقیه نقص دار میشه؟؟؟؟؟؟؟؟خلق خدا معجزه خدا ایراددار میشه؟حتی با اعتمادم بخدا غربالگری هم نمیرم از خودش گرفتم سالمشوووووووووو
صبا
2 بهمن 92 15:55
نظر مزاحم رو خوندم حس بدی نداشته باش حرصت هم نگیره دو بار کامنتشو خوندم حرف بدی نزده من هم برداشتم این بود که جزو کسانی بوده که دعا کرده برا همین میگه سهیم ایم به دل نگیر همه آدم هایی که برات دعا کردن چه دعا گویانت تو حرم امام رضا که 4 مهر هم من جزوشون شدم و قبل از سوار شدن به قطار کامنت برات گذاشتم چه بقیه دوستان واقعی و مجازی به نوعی همه به خاطر دعا ها شما ونی نی رو دوست دارن و خودشون رو شریک بودن و خوشحالی نی نی میدونن منظورشون قطعا این بوده
مامان بردیا شیطون
2 بهمن 92 19:14
خـداونـدا ... بـه دل نـگـیـر اگـر گـاهـی زبـانـم از شـکـرت بـاز مـی ایـسـتـد . تـقـصـیـری نـدارد قـاصـر اسـت کـم مـی آورد در بـرابـر بـزرگـی ات لـکـنـت مـی گـیـرنـد واژه هـایـم در بـرابـرت در دلـم امـا هـمـیـشـه ذکـر خـیـرت جـاریـسـت ...!!!
پرتو
2 بهمن 92 19:19
عزیزم انشاالله 9 ماه و به سلامت میگذرونی خدایی که این فرشته رو بهتون بخشیده خودشم نگهدارشه دوستم مواظب خودت و فرشتت باش عزیزم
مامان بردیا شیطون
2 بهمن 92 19:20
دوست خوبم زیبا نوشتی..... از وقتی فهمیدم خدا یه نی نی ناز بهت داده خیلی خوشحالم...... زیاد..... شاید اندازه تو نه اما به اندازه یک خواهر که همیشه برات دعا میکرد مخصوصا زمان شیر دادن به پسرم..... امیدوارم به سلامتی و خوشی این 9ماه رو به پایان برسونی و یه نی نی سالم رو توی بغلت ببینم..... ایشالا..... من منتظر اون روزم که عکس نی نی قشنگت رو بزاری توی وب و از احوالاتش واسمون بنویسی بهترین ها رو برات ارزومندم
مامانی دخملی بلا
2 بهمن 92 20:13
سلام معصومه جون عزیزم , مامانی خوب و مهربون کنجد کوچولوی تو راهی عزیز دلم خوبی؟ کوچولو چطوره گلم؟ خیلی پست زیبایی گذاشتی. خدا جواب صبر و زحمت و دعاهای این چند شالت رو داده گلم و خواسته بگه که من هر وقت صلاح بدونم میدم و هر وقت صلاح نباشه نه پس همیشه امید داشته باشید به لطف و کرم من. دعای زن باردار حتما مستجابه عزیزم , برای همه منتطرها دعا کن که تو خوب میتونی درکشون کنی عزیز دلم. برای فاطمه کوچولوی من دعا کن , این روزها همش دل درد داره و بیقراره و اصلا نمیتونه بخوابه و خلی اذیت میشه . براش دعا کن زود زود خوب بشه خاله جون مهربون. عزیز دلم امیدوارم بارداری خوبی داشته باشی و زایمان راحت و نینی سالمی داشته باشی گلم. مراقب خودت و نینی باش.
عطی
2 بهمن 92 22:06
ای جوونم الهی صحیح و سلامت در آغوشت بگیری.
مامان تارا
3 بهمن 92 11:18
سلام گلم میشه خواهش کنم بیای به دخمل من رای بدی؟ اگه مایلی همین الان بیا چون تا ساعت 12 بیشتر وقت نداره ممنون میشم عزیزم وب دخملی شکلک : http://dokhmalysheklak.niniweblog.com/ به شماره 2 تارا رای بده
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
3 بهمن 92 12:06
آموخته ام که خدا عشق است و عشق تنها خداست آموخته ام که وقتی ناامید می شوم خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظار می کشددوباره به رحمت او امیدوار شوم آموخته ام اگر تا کنون به آنچه خواسته ام نرسیدم خدا برایم بهترش را در نظر گرفته است آموخته ام که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم.......
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
3 بهمن 92 12:07
الاهي فدات شم خيلي زيبا نوشتي خدا برات نگهش داره انشالله و زير سايه ي پر مهرت بزرگ شه
عطی
3 بهمن 92 12:55
به سلامتی عزیزم. مراقب خودت باش
مامان بردیا شیطون
3 بهمن 92 17:59
ایشالا به سلامتی.... مبارک باشه...... پس مامان و بابا دارن میان سونو رو که رفتی حتما عکسش رو بزار
مامان بردیا شیطون
3 بهمن 92 17:59
پشت ویترین مغازه ها جنس هایی هست که خیلی گرونن یه چیزایی هم میشه پیدا کرد که ارزونه اما گاهی یه گوشه ای، یه چیزی میذارن، که شاید کهنه باشه ، شایدم معمولی اما روش نوشته ” فروشی نیست ” آدم باید از اون جنس باشه
نسترن
3 بهمن 92 20:39
سلام معصومه جاااااااانم. ببخشید تو اون پستتون نظرخواهی نداشت اینجا نظر دادم. امیدوارم اصل حالتان همیشه خوب باشد. منتظر روز شنبه و خبرهای خوش هم هستم. الهی من فدای خودتون و اون کنجدتون بشـــــــــــــــــم. در ضمن ممنونم بخاطر دلگرمی که بهم دادین.
صبا
4 بهمن 92 13:31
سلام زنده باشی عزیز دل شما هم عزیز هستی برام و قرار نیست آدم ها بده بستونی داشته باشن تا همدیگه رو بی منت دوست داشته باشن دلم باهاته منتظر خبر سونو دیروزم رسیدن مهمون هات به خیر
مامانی دخمل بلا
4 بهمن 92 20:55
آنان كه با افكاری پاك و فطرتی زيبا در قلب ديگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نيست چرا كه، جــــاودانند ..
فرشته
5 بهمن 92 1:17
سلااااااام مبارك باشهههههههههههتبريك ميگم خيلي برات خوشحالم
مامان زیبا
5 بهمن 92 2:01
الهی شکر خدا برات نگه داره به ما که سر تنیزتی اما من از ته دلم خوشحالم که تو خوشحالی و بهترین لحظه ها رو تجربه میکنی قدر هر روزشو بدون
مائده
5 بهمن 92 12:29
___________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ............ *•~-.¸,.-~* *•~-.¸,.-~*...........
مامان بردیا شیطون
5 بهمن 92 14:10
خدایا!! این بند دل آدم کجاست؟ که گاهی با… یک اسم یا حضور یک نفر و یا با یک لبخند “پاره” میشود
مامانی دخمل بلا
5 بهمن 92 17:21
سلام معصومه جون عزیزم خوبی؟ مهمون داری عزیز دلم ؟ خوش بگذره بهتون نازنینم. عزیزم رفتی سونو ؟ حتما بیا و بگو از خودت و نینی . انشاالله که هر دو سالم و سلامت باشین.
مامان بردیا(a)
5 بهمن 92 19:52
سلام عزیزم درکنار بهترینات بهت خوش بگذره
مرجان
5 بهمن 92 22:40
سلام .من به تازگی خواننده وبلاگت شده ام .واقعا برایت خوشحالم .برای خواهر من هم دعا کن .خواهر خوبم، امیدوارم که صحیح وسالم به دنیا بیایدو زندگیتان همیشه پر از شادی باشد..
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
6 بهمن 92 2:18
دلم برای نگاه هایی که میدیدند تنگ شده است..... دلم برای برای گوش هایی که میشنیدند.......،برای لبهایی که میخندیدند تنگ شده است، دلم برای سرود سارها،........برای کلاغ ها تنگ شده است، برای ارزن های کپه شده روی سنگفرش که غذای یاکریم ها میشد، برای خرده های نان پشت پنجره،که گنجشکها را میهمان میکرد، دلم برای خودم تنگ شده است....
مامی پوریا
6 بهمن 92 18:33
ایشالله این هفت ماه باقی مونده روهم به سلامتی پشت سر بزاری و بتونی نی نی گلتو هر چه زودتر در آغوش بگیری عزیزم
مونا
21 بهمن 92 21:56
سلام.اشکم رو در آوردی.ان شاالله هم تو هم بچت صحیح و سالم باشین. برای منم دعا کن تو لحظه های قشنگت