.....دخترک چهار ماهه ی من.........
1...دخترک چهار ماهه ی من
2...واکسن چهارماهگی
3...گوشی بابام
4...خوردن پفیلا
5...تشکر
...حالا تو قدم هایت را میگذاری توی ماه پنجم زندگی ات و عدد پنج به خودش میبالد و افتخار میکند دخترکی چون تو زیبا و نازدانه که هدیه ی ناز دانه ای دیگر است پنج ماهه میشود....دخترکم کاش بدانی که چقدر دوستتداریم که با هم تا طلوع صبح بالای سرت نشستیم تا تبت را پایین 38 بیاوریم تب تو انگار از جگر من زبانه میکشید جان مادر خوب است بدانی که پدرت آنقدر نگرانت بود ساعت یک نصفه شب به دنبال دارویی جز استامینوفن بود تا ناله های مظلومانه ات را قطع کند و با آرامش بخوابی شنیدن صدای تو در خواب که ناله میزدی ما را نگران کرده بود خدا را شکر که 7 صبح به سی و هفت و نیم رسید و 8 صبح سی و شش و نیم شد و ما که شام هم نخورده بودیم سر سفره صبحانه با آرامش نشستیم و چه خوب که بدانی امروز شهادت سه ساله ی کربلا بود و تو همزمان با روز شهادتش واکسنت را زدی و تا صبح برای درد خودت و برای جان دادن بی بی ناله کردی.....جان مادر دوستت داریم
وای که چهر ه ی ناراحت و بی حالت تش به جان ما نهاده بود خدا را شکر که بهتری گلم.........
من عاشق گوشی بابامم... همش بغلمه یا دارم عکسای خودمو میبینم بابام اینترنت رفتنی من باید زل بزنم به صفحش و وقتی چش بابامو دور دیدم مزه مزه میکنمش
فک کنم دارم دندون درمیارم همه چی رو میخورم و گاز میگیرم با لثه هام.. مثلا دندون گیر ...جغجغه ها... و هر چیزی که دم دست باشه بعضی وقتا مامانم منو شیر دادنی چرت میزنه من سینه شو در میارم از دهنم و انگشتشو میبرم توی دهنم و بالثه هام گاز میگیرمش و بیدارش میکنم
یعنی چی مامانم پفیلا بخوره من نه حداقل بده نگاه کنم یعنی مامان نداد من به زور ازش گرفتم با جیغ
بابام کارش اینه مامان که خسته بشه حتی ساعت چهار نصفه شب بیدار میشه و منو روی پاش تکون میده و
من براش جیغ جیغ میکنم و نمیخوابم
این گل مخصوصا تقدیم آقاجون و مادرجون که بخاطر کار بابا حلیم نذریشون رو انداختن اربعین تا ما باشیم ....و گفتن نباشید نمیشه حلیم بپزیم و مادرجون خیلی ناراحت بود که من و ستیا نرفتیم اونجا تا حالا.